شعله ورم قد ی خورشید

همه فقط بدی های دنیا رو میبینند..
من انتخاب کردم که زیبایی هاشو ببینم..

پیام های کوتاه
  • ۷ فروردين ۹۵ , ۱۷:۱۹
    2.کما
آخرین مطالب
۰۴
ارديبهشت

ثانیه ها در گذرند ولی آیا تو به من میرسی ؟

نمبدانم ولی داشتنت شیرین و نداشتنت تلخ و غم انگیز است. 

غم انگیز مقل سمفونی مردگان و ارواح در شب های تاریک و سیاه..

بیا و با من باش....

روزهای خوبی را برای هم بسازیم 

و باش ..


۱۴
فروردين

در دست تعمیر 

۲۸
مرداد

ما همه بازمانده ایم.

بازمانده جنگ با افکار چرت و فکاهی خود.

همیشه بازمانده ها برنده نیستتد‌.

در این وهله بازنده ها برنده و بازمانده ها بازنده ای بیش نیستند.

+بازمانده از یک جنگ. 


۱۵
تیر

امروز روز منه 

روزی که باید بزرگی خودمو تحمیل کنم به همه کسایی که منو کوچیک فرض میکنن.

روزی که باید ثابت کنم بزرگمم و توانمند...

پس میکوبم تا ته

+مثل همیشه نشون دادم توانمندم و شعله ورم قد ی خورشید

۲۹
ارديبهشت

ای کاش..

ای کاش 

و ای کاش که روزی مردم به این نتیجه برسند که انتخابات دردی از ان ها دوا نمیکند و ساعت ها وقت با ارزش خود را در حمایت یا بحث با دیگران برای قانع کردنشان از دست نمیدادند..

این وقت را میشود صرف مطالعه کرد و اطلاعات عمومی را بالا برد...


۰۱
ارديبهشت

رفتم و میرم باز

هر چند خسته و داغون شده پام

هر چند از این دوییدن ابدی 

تو این جاده بی فرجام

حالم بهم میخوره

حالم بهم میخوره

ببین

حالم بهم میخوره

۱۹
فروردين

prison break یا فرار از زندان... اسمی که برای همه مردم ایران آشناست..

طوری که حتی کسانی هم که این فیلمو تماشا نکرده اند مطمئن باشید حتما ستایش های مختلف  افراد از این سریال رو شنیده و حتما کاراکترهای اصلی سریال رو میشناسند..

فرار از زندان دریچه ای باز بود برای خوگرفتن و روی اوردن به سریال های امریکایی و فرار هر چه بیشتر از سریال های تکراری و عمدتا بی مفهوم ایران..

چه بسا اگر این سریال نبود سریال هایی مثل بازی تاج و تخت و برکینگ بد و ... دیده و معروف نمیشدند..

اولین بار این سریال رو در حدودا 11 سالگی دیدم و مشوقم برای دیدن پسر عموم بود..ی روز یا ی سی دی به خانه مان آمد و گفت این سی دی رو بذار پخش شه..راستش رو بخواهید به دلیل اینکه اون ساعت قرار بود بازی رئال پخش شه و من هم از بچگی عاشق رئال بودم مخالفت کردم و گفتم فیلمای خارجی به درد نمیخوره و بخوام راست تر بگم حتی افکارم نسبت به فیلم یک ذره نزدیک نبود.خلاصه با مخالفت های ما مخالفت شد و سریال پلی شد..

قسمت اول پخش شد .قسمت دوم تمام شد و... این روند تا قسمت هقتم ادامه داشت. این فیلم انقدر جذاب بود که حدودا هفت سال به طور متوالی داشتیم اونو تماشا میکردیم و میل برای دیدن ادامه اش بود ولی متاسفانه اینترنتی در کار نبود و اگر بود هم ان اینترنت با سرعت حلزونی اش با دانلودکردن بیگانه بود و ما مجبور بودیم منتظر بمانیم تا قسمت های بعدش از طریق سی دی پخش شود.

این سریال ویژگی های خاص خودشو داره که در هیچ سریال دیگه ای مشاهده نمیشه..هیجان همیشگی حس تعلیق و بازی با مغز و .....از ویژگی خاص این فیلمه..

از حدودا یک سال پیش که فهمیدم تهیه کنندگان فیلم برنامه ای برای تولید فصل پنجم دارند شروع کردم به تماشای دوباره از قسمت اول تا آخر و جالب ترین قسمت ماجرا این جاست که واقعا مثل دفعه اول دیدنش برام جذاب بود و انگار برای اولین بار اونو تماشا میکردم..

حدودا چند روز پیش قسمت اول فصل پنجم این سریال پخش شد و با همان حس همیشگی و جذابش ما رو به دنیای سحر امیزش و تعلیقی خودش برد(انقدر جذاب بود که اونو دوبار پشت سر هم دیدم)

امروز هم که در حال گشت و گذار در ویکی پدیا بودم فهمیدم قسمت آخر فصل چهارم که در واقع فلش بکی برای قسمت ماقبل آخر بود را ندیدم.

پس سریعا دست به کار شده و اونو دانلود کردم و شروع کردم به تماشاکردنش.

عجیب ترین موضوع در پارت های آخر قسمت بود که با مرگ مایکل همراه بود و دوست داشتم همراه با لینک و سارا اشک بریزم،انگار نه انگار که فصل پنجمی هم در کار است و مایکل هنوز زندس..

خلاصه این که تماشای این سریال رو به همه پیشنهاد میکنم و مطمئنا هیچ وقت از تماشاش خسته نمیشید.. هیچ وقت هیچ وقت

۰۷
فروردين
آیا کسی اجازه دارد به پوشش  و نحوه پوشیدن کسی دیگر توهین کند و به او تذکر دهد؟
امروز حدودا ساعت های 5 ظهر از خونه بیرون زدم که هم دوری بزنم و هم به خونه خالم برم..ی لباس تیم ایتالیا تنم بود با شلوارش که کمی جذب بود..داشتم به خونه خالم نزدیک میشدم که تو ی کوچه خلوت با ی مرد میانسال رو به پیر برخورد کردم.به لباس های تنم نگاه کرد و گفت:در شآن تو نیست که این جور لباس هایی بپوشی و از من دور و دور شد ولی فکر به این موضوع از ذهن من دور نشد. وقتی به خونه خالم رسیدم ،رفتم سمت اینه و ی براندازی از استایل خودم و لباسام انداختم و واقعا چیزی ندیدم که به شخصیت من نخوره و عجیب باشه.. اونجا بود که فهمیدم چقدر افکار خانواده ها و مردان پیری که انقلاب را به چشم خود دیده اند ،سنتی است و هنوز آپدیت نشده و مثل ویندوز 98 میمونه...
به نظرم نوع لباس پوشیدن و پوشش چیزیه که روز به روز و سال به سال عوض میشه و همان طور که در اوایل سال 80 لباس های گشاد مد بود و قابل احترام،الان نیز لباس های جذب تر مد هستند و باید احاد جامعه این موضوع را قبول کنند ،ولی متاسفانه همیشه افرادی هستند که در پی خاص نشان دادن خود با مخالفت با موضوعاتی که مد روز جامعه هست،هستند و ما نیز باید یاد بگیریم و هر چه زودتر این افراد را از زندگیمان دور کنیم..
و اینکه به نظر من پوشش هر کس مربوط به خودشه و دیگران به نظر من میتونند در حد ی پیشنهاد به  کسی تذکر دهند نه بیشتر..
نظر شما چیه؟ ایا میشه به کسی گفت چی بپوشید نپوشید؟؟
۰۳
اسفند
خواستم مثل آسمان باشم منجی شهر نیمه جان باشم
آشیان پرندگان باشم با همین دست خالی و سردم
نعره برداشتم که ماه آمد مرد جنگاور سپاه آمد
چگوارای بی کلاه آمد گرچه یک بیچراغ شبگردم
۰۳
بهمن


چند روزیست دلگیرم..

دلگیر از تمام اتفاقات ناگواری که در این دیار و سرزمین رخ میدهد گویی تخم بد یمنی بر ارض ملتمم کاشته اند..

دلگیرم از پنج شنبه، روز قبل آدینه و تعطیلی و جمعه که فرزندان منتظرند که پس از گذشت هفته ای،پدر خود را در اغوش بگیرند و اندک زمانی با پدر خود به پارک رفته و تاب بازی کنند..پسرانی که الان یتیم اند..

دلگیرم دلگیر از اتشی که برای ابراهیم گلستان شد و برایمردان فداکار وطنم سوختگی..

دلگیرم،دلگیر از مردمانی بی عشق که جای این  که دستهایشان برای یاری کسی بلند شود، برای گرفتن فیلم بلند میشود.

دلگیر از مسئولانی که با سهل انگاری و کوتاهی خود چندخانواده را بی سرپرست و چند فرزند را یتیم کردند..

حتی دلگیرم،دلگیر از باد سردی که می وزد بر تن های خسته و زاری که چندین طلوع و غروب است که  در جستجوی دوست و یاورهایشان گامی به عقب بر نمیدارند..

دلگیرم از معجزه ها،دلگیرم از نشانه ها..

حتی دلگیرم از تمام این جهان..

تقدیم به روح پاک شهدای حادثه پلاسکو و فداکاران این مرز و بوم

داستان دهقان فداکار قدیمی شد.. از این به بعد گوییم آتشنشان فداکار